فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

پرواز یک فرشته

40 روز گذشت

سلام امیر عباس مامان .... ٤٠ روز از فرشته شدنت گذشت ... ٤٠ روز که دارم حسرت نداشتنت رو می خورم... ٤٠ روز همه دار و ندارم شده اشک اشک اشک... امیرم , عزیزم ... ٤٠ روز فرشته شدی و مادر زمینی تو ٤٠ روز داغدار کردی... امیر عباسم ... شهید کوچک گمنامم ... کجایی مادر که برایت  لا لایی بخونم ٤٠ سال از عمرم  کم شد....  40 روزه که خدا رو صدا می زمنم ... که دلم آروم بشه... امیرم 40 روز فرشته شدی ... مامان جان خوش به حالت , بهشت مبارکت باشه عزیز دلم ... من فدای پاهای کوچولوت ... کاش حداقل تو خواب بیای تا دلم آروم بگیره... امیرم ... دوست دارم     ...
30 مهر 1391

بدون عنوان

ای آسمان به سوز دل من گواه باش ، كز دست غم به كوه و بیابان گریختم‎ ‎.... داری خبر كه شب همه شب دور از آن نگاه ، مانند شمع سوختم و اشك ریختم؟ ...
30 مهر 1391

پسرم برام دعا کن

سلام عزیز مادر ,‌سلام عمر مادر .. امیر عباسم ... عطر گل یاسم ...برام دعا کن که بی نهایت محتاج دعاتم ... فردا وقت دکتر دارم تهران ( بیمارستان صارم ) ... عصر ساعت ٤ حرکت می کنیم ... خیلی استرس دارم ,‌دعام کن مامان فدات بشه ...
28 مهر 1391

عمو پورنگ

سلام پسری... میگن غروب جمعه ها دلگیره ...اما پسرم هر شب هر روز برای من غروب جمعه رو تدائی میکنه و دلگیره .... نمی دونم عقربه های ساعت داشت چه زمانی از روز رو نشون می داد , مدتی میشه که زمان برام بی مفهوم شده و فرقی نمیکنه ... شبکه ٢ برنامه عمو پورنگ رو نشون می داد ... عمو پورنگ , سلطان , گلدون خان , بعد مدتها خندیدم اما مابین خنده ها چشمام پر شد از اشک ,‌پدرم , سنگ صبورم  کنارم نشسته بود از خندیدنم ذوق میکرد ... چقدر دلش برای خندیدنم تنگ شده بود و چه کودکانه با من می خندید و ذوق میکرد ... اما ناگهان او هم مثل من شکست ... من از غم دوری پسرم و او از غم من , یکدانه دخترش رو به رویش بود و نزدیک اما چه قدر دور بودم برایش ... اشک اشک ,...
27 مهر 1391

بازم دلم هوا تو کرده

سلام  عزیز دل مادر.... سلام گل خوشبوی مادر..... باز هم شروع یک روز دیگر اون هم به دون بودن تو .... چه سخت می گذره روزهای نداشتنت .... چه دیر آمدی و چه زود رهایم کردی... چه غریب مانده ام ... دستانم خالی از بودن توست و دلم همچنان بی تاب تو ... امیرم , سالار قلبم پس کجایی ؟؟؟ کجایی که ببینی تنهایی و غریبی دلم را ؟ کجایی تا ببینی دلتنگیهایم را , از مناره های مسجد محل بانگ اذان همه ی کوچه ها را پر کرده از لطف بودن خدا ,‌ اما حالا اذان هم مرا به یاد تو می اندازد ... یادت هست ؟ هنگامی که نگران لگد نزدنت بودم برایت نوای زیبای اذان را می گداشتم و تو اعلام وجود می کردی و من لذت می بردم ... یادت هست هر وقت صوت قرآن را می شن...
27 مهر 1391

از عمه به امیر عباس

سلام فرشته آسمونی من ... این شعر قشنگ و عمه به عشق تو گوش داد و گریه کرد ...... خیلی دلم برات تنگ شده ... حیف که یپشم نیستی............... تو خاموشی خونه خاموشه شب آشفته گل فراموشه بخواب که امشب پشت این روزن شب کمین کرده روبروی من تب آلوده تلخ و بی کوکب شب شب غربت شب همین امشب لایی لایی من بجای تو شکستم تو نبودی من به سوگ من نشستم هر ستاره تا ستاره گریه کردم از همیشه تا دوباره گریه کردم لالا لالا آخرین کوکب لباس رویا بپوش امشب لالا لالا ای تن تب دار اشکارو از گونه هام بردار لالا لالا سایه بیدار نبض مهتاب و دست من بسپار... ...
26 مهر 1391

بدون عنوان

آتش زند به قلب همه، سوز داغ تو شد در اشک اهل ولا، چلچراغ تو   اى یادگار فاطمه، اى حجت نهم گیرد زلال اشک من امشب سراغ تو     شهادت مظلومانه باب المراد جواد الائمه را به حضرت رضا علیه السلام   و تمامی شیعیان و دوستداران آن حضرت تسلیت عرض می نمایم . . .     دوستان عزیزم  اگه دلتون شکست ... اگه از گوشه چشمتون اشکی سرازیر شد , برای دل شکسته من هم دعا کنید ... خیلی محتاجم به دعاهای شما ... ...
24 مهر 1391

یک ماه شدنه فرشتگیت مبارک باشه عزیز دلم

امیر عباسم ... عشقم ... فرشته ی آسمونی من ... یک ماه شدنه فرشتگیت مبارک... پسرم یک ماه پیش تو همچین روزی ٢٢ شهریور ماه ...رفتی و من و بابا رو واسه همیشه داغدار نبودنت کردی... یک ماه گذشت اما پسرم سالها از عمرم کم شد ... باورش برام سخت بود ...اما واقعیت همیشه تلخ بود و هست ... و نبودنت واقعیت تلخی شد تو زندگیم ... پسرم عزیزم منم مثل همه ی مادرهایک ماهگیتو جشن گرفتم , اما تو تنهاییمام و تو خلوت و اشک ... پسرم فرشته شدنت مبارک.. دوست دارم تو ثمره ی ناکام عشقم بودی و هستی... باز هم به عادت همیشه ها بی بهانه دوست دارم ...
22 مهر 1391

بدون عنوان

بی صدا دارم  می میرم ... امیرم ... قرار بود امروز  به دنیا بیای ١ ماه جتوتر به دنیا اومدی و من و داغ دار نبودنت کردی... امیرم... عمرم .... بی صدادارم میمیرم... همه میگن صبر کن ... منم دارم صبر میکنم ... اما هیچکس نمیفهمه داغ از دست دادن بچه آدم و میکشه... پسرم دلم باز گرفت ..... خدایا کمکم کن ... من فدای مهربونیت ... کمکم کن ......
20 مهر 1391